مدرسهِ علمیّهِ آیة الله العظمی گلپایگانی / استاد جواد مروی / 17 مهر 1398
در بحث اجتهاد و تقلید به این جا رسیدیم که یکی از مقدّمات مهم برای استنباط حکم از قرآن و سنّت علوم ادب است. یعنی علم لغت، علم صرف و علم نحو. نسبت به علم لغت مطالبی گفته شد. به دو نکتهِ دیگر اشاره می شود:
نکتهِ اوّل: از آن جا که دانش لغت یک علم سماعی است که از تتبّع استعمالات در قبائل مختلف به دست می آید، هر چه لغوی گرایش های فکری خود را در لغت دخالت ندهد اطمینان بیشتری به قولش وجود خواهد داشت. بنا بر این اگر دیده شد که یک لغوی در توضیح لغات گرایش فکری خود را دخالت می دهد، اعتماد به قول او مشکل خواهد شد. مثلاً جناب راغب در تفسیر مفردات لغت نزعهِ فلسفی را در موارد لا بأس به دخالت می دهد. بنا بر این نمی توان از قول راغب اصفهانی ظهور یک لفظ را در معنا در عصر نص ثابت کرد. یا برخی از لغویّین که گرایش فقهی دارند و این گرایش را در معانی لغات دخالت می دهند مثل فیّومی در مصباح المنیر و مرحوم طریحی در مجمع البحرین که عملاً نمی توان برای ظهور لفظ در معنا به اقوال این علماء استناد کرد. یا مثل ابن اثیر در النّهایة که چون سنّی متعصّب است نزعات اعتقادی را در لغت دخالت می دهد.
نکتهِ دوّم: در فهم جملات در یک زبان غیر از این که معانی لغات باید فهمیده شود، زبان های مختلف مثل ها و اصطلاحاتی دارند که این اصطلاحات و مثل ها معانی خاصّی دارند. لذا کسی که قصد دارد عبارات یک زبان را بفهمد غیر از علم لغت فهم اصطلاحات و امثال نیز بر او لازم است. به کسی که می خواهد در علوم اسلامی مطالعه کند مانند مجتهد و فقیه برای فهم امثال ملاحظهِ این کتب توصیه می شود: فصل المقال فی شرح کتاب الأمثال أبو عبید قاسم بن سلام، ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب أبومنصور عبد الملک بن محمّد بن إسماعیل ثعالبی، مجمع الأمثال أبو الفضل أحمد بن محمّد میدانی نیشابوری.
امّا علم صرف آن چه بر فقیه و مستنبط لازم است این است که قواعد تغییر کلمه و قواعد عامّهِ تشکیل جملات و کیفیّت افادهِ معنا از جمله را بداند. لازم نیست دقائق علم صرف مثل آنچه نظّام در شرح علم صرف گفته است را بداند. برخی کتب لازم در این زمینه عبارتند از العزی فی التّصریف از عزّ الدّین عبد الوهّاب زنجانی، شرح العزی فی التّصریف از سعد الدّین مسعود بن عمر بن عبد الله تفتازانی، شرح النّظام علی الشّافیة اثر أبی محمّد نظام الدّین حسن بن محمّد بن حسین. برخی کتب لازم در علم نحو نیز عبارتند از الهدایة فی النّحو که در مؤلّف آن اختلاف است، أنموذج اثر أبو القاسم محمود بن عمر زخمشری، المفصّل فی صنعة الإعراب اثر أبو القاسم محمود بن عمر زمخشری، شرح المفصّل للزّمخشری، شرح جامی اثر عبد الرّحمن بن أحمد بن محمّد جامی، شرح شافیهِ إبن حاجب اثر رضی الدّین محمّد بن حسن أسترآبادی نحوی، مغنی اللّبیب عن کتب الأعاریب اثر أبی محمّد عبد الله جمال الدّین بن یوسف بن أحمد بن عبد الله بن هشام أنصاری مصری و شرح الرّضی علی الکافیة اثر محمّد بن حسن أسترآبادی.
آیا کسی که می خواهد اجتهاد و استنباط داشته باشد در علوم ادب باید خودش مجتهد باشد یا تقلید و رجوع به خبره کفایت می کند؟ در پاسخ دو نظریّه مطرح است. اوّلی منسوب به فاضل هندی صاحب کشف اللّسان است که مجتهد در احکام شرعیّه در مسائل ادبی هم باید مجتهد باشد. نظر دوّم که نظر مشهور است این است که اجتهاد در مسائل ادبی لازم نیست. این جا نیاز به یک تفصیل است به این بیان که اصول قواعد عربی و علم لغت از استقراء کلمات عربی مخصوصاً اشعار اخذ شده است. کثرت استشهاد به اشعار در لغت به خاطر این است که شعر نسبت به سایر کلمات محفوظیّت بیشتری دارد.
در مقادیر قابل توجّهی از این قواعد عربی مدارس سه گانه یعنی بغداد، بصره و کوفه مشترکند. در این بخش از قواعد مشکلی وجود ندارد. اما در قواعد ادبی دیگر که گرایش های مختلف ادبی در آن ها اختلاف دارند امر مشکل می شود. این قواعد اختلافی گاهی دخالتی در استنباط احکام ندارند که باز هم مشکلی وجود ندارد. امّا در مواضعی که قواعد اختلافی و دارای مدخلیّت در استنباط احکام شرعی هستند باید دید قائلین به کفایت رجوع و تقلید چه پاسخی خواهند داد.
گاهی مجتهد یک بار بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که از بین مدارس مختلف ادبی یک مدرسهِ خاص نسبت به سایر مدارس دارای امتیاز و برجستگی است. بنا بر این آن مدرسهِ خاص را در مقام خبرویّت بر سایر مدارس ترجیح می دهد. مواردی که در این فرض می گنجند نیز تکلیفشان مشخّص است و مشکل زیادی وجود ندارد. مثلا خیلی از علماء معتقدند که مدرسهِ بصره از سایر مدارس قوی تر است. محل اشکال آن جا است که هیچ یک از مدارس ادبی در نظر مجتهد حائز امتیاز نباشد. در این مقام نیاز است چهار مثال زده شود برای اعتقادات اختلافی ادبی که در استنباط احکام شرعی مؤثّر هستند.